پیشرفت بالینی در درمان با سلولهای بنیادی مزینکایمال: تمرکز بر بیماریهای روماتیسمی
سلول بنیادی مزانشیمی (MSCs) سلولهای چند توانی هستند که میتوانند به انواع سلولها از جمله سلولهای استخوانی، سلولهای غضروفی و سلولهای چربی تمایز یابند. آنها در بافتهای مختلف مانند مغز استخوان، بافت چربی و بند ناف یافت میشوند.
بیماریهای روماتیسمی ناشی از اختلالات مزمن با واسطه سیستم ایمنی بوده که چندین سیستم اندام را تحت تأثیر قرار داده و کیفیت زندگی بیماران را به طور چشمگیری مختل مینمایند. درمانهای فعلی عمدتاً تسکین علامتی را فراهم میکنند ولی درمان قطعی بوجود نمی آورند. سلولهای بنیادی مزینکایمال (MSCs) به دلیل توانایی خود در تمایز به انواع مختلف سلولها و خواص تنظیمکنندگی سیستم ایمنی و ضد التهابی، و نیز ویژگی های بازسازیکنندگی بافت، به عنوان یک گزینه درمانی امیدوارکننده ظاهر شدهاند. هدف این بررسی، نمایش خلاصه پیشرفت های بالینی درمان با MSC در بیماریهای روماتیسمی، برجستهسازی یافتههای کلیدی مطالعات پیشبالینی و بالینی، و بحث در مورد چالشها و مسیرهای آینده است. یک بررسی جامع از مطالعات پیشبالینی و بالینی در مورد درمان با MSC در بیماریهای روماتیسمی، شامل لوپوس اریتماتوز سیستمیک، آرتریت روماتوئید، اسپوندیلیت آنکیلوزان، استئوآرتریت، پوکی استخوان، سندرم شوگرن، بیماری کرون، فیبرومیالژیا، اسکلروز سیستمیک، درماتومیوزیت، و پلیمیوزیت، انجام شد. استراتژیهای نوظهور برای افزایش اثربخشی MSC و غلبه بر محدودیتهای کنونی نیز تجزیه و تحلیل شدند. شواهد حاصل از مطالعات پیشبالینی و بالینی نشان میدهد که درمان با MSC میتواند التهاب را کاهش دهد، پاسخهای ایمنی را تعدیل کند و ترمیم بافت را در بیماریهای روماتیسمی مختلف تقویت کند. کارآزماییهای بالینی مزایای بالقوه، از جمله تسکین علائم و تأخیر در پیشرفت بیماری، را نشان دادهاند. با این حال، چالشهایی مانند هتروژنیسیته در پاسخ به درمان، بکارگیری منابع بهینه سلول و دوزهای استفاده شده، نگرانیهای ایمنی طولانیمدت، و موانع نظارتی، همچنان سدهای مهمی برای انتقال تکنولوژی به بالین هستند. ضمنا پروتکلهای استاندارد شده و تحقیقات بیشتر برای بهینهسازی بکارگیری MSC مورد نیاز است. درمان با MSC نویدبخش مدیریت بیماریهای روماتیسمی است و اثرات بالقوه اصلاحکننده بیماری را فراتر از درمانهای معمول ارائه میدهد. با این حال، کارآزماییهای بالینی در مقیاس بزرگ و به خوبی کنترلشده برای اثبات اثربخشی، ایمنی و پتانسیل درمانی بلندمدت ضروری هستند. رفع محدودیتهای کنونی از طریق پروتکلهای درمانی بهینه شده و چارچوبهای نظارتی، کلید ادغام موفقیتآمیز این تکنیک در طبابت بالینی (Clinical Practice) خواهد بود.
ارسال نظر